آدم رباها مامور قلابی بودند!
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۲۵۷۹۳
آن زن و مردی که به همراه همسرم وارد خانه شده بودند، دست و پاهای مرا بستند و به زور مرا به بیمارستان روان پزشکی مشهد بردند تا چنین وانمود کنند که من دیوانه هستم و... .
به گزارش خراسان، زن 25 ساله در حالی که بیان می کرد دیگر از این همه شکنجه روحی و تحقیر و توهین خسته شده ام و از همسرم به دلیل آدم ربایی و حبس غیرقانونی شاکی هستم، درباره ماجرای عشق خیابانی خود به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: 15 سال بیشتر نداشتم که روزی در مسیر مدرسه به نگاه عاشقانه «آرتین» دل باختم و این گونه روابط پنهانی ما آغاز شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از آن روز به بعد مدام در کوچه و خیابان منتظر او بودم تا با هم گفت و گو کنیم. اگر چه من در خانواده ای متوسط رشد کردم و پدرم تعمیرگاه خودرو داشت اما هیچ سنخیتی با خانواده «آرتین» نداشتیم چرا که آن ها در حاشیه شهر زندگی می کردند و از نظر فرهنگی و اقتصادی در سطح پایینی قرار داشتند. با این حال،من همچنان به این عشق خیابانی ادامه می دادم و به قول معروف «عاشق» شده بودم. هنوز دو ماه از این آشنایی نگذشته بود که روزی یکی از بستگانم من و آرتین را در کنار یکدیگر دید و بدین ترتیب ماجرای عشق خیابانی ما لو رفت و آبروریزی شد.
در این شرایط خانواده «آرتین» به خواستگاری ام آمدند اما پدرم به شدت با این ازدواج مخالفت کرد. از سوی دیگر اصرارهای من هم بی فایده بود تا این که بالاخره تصمیم گرفتیم از خانه فرار کنیم. من و «آرتین» با یک قرار ملاقات چند روز به شمال کشور رفتیم به طوری که این رسوایی موجب شد پدرم با چشمانی اشک آلود به این ازدواج پوشالی رضایت بدهد. در کمترین زمان ممکن مراسم عقدکنان برگزار شد و من و آرتین زندگی مشترک را در حالی آغاز کردیم که خانواده ام دیگر به من کاری نداشتند و در واقع از سوی آن ها طرد شده بودم.
یک سال بعد وقتی دخترم به دنیا آمد، مادرم به طور پنهانی نوه اش را دید و این گونه با میانجی گری مادرم بالاخره پدرم نیز به منزلم رفت و آمد کرد. آن زمان آرتین در یک شرکت بسته بندی چای مشغول به کار بود و بنا به خواست من، برادرم «حسن» را هم به شرکت معرفی کرد تا به عنوان «بازاریاب» کار کند اما متاسفانه «حسن» یک روز که به خاطر نوشیدن مشروبات الکلی حال طبیعی نداشت با همکارانش درگیر شده بود و مدیران شرکت هم او را اخراج کردند. همین موضوع دستاویزی برای تحقیر من شد به طوری که همسرم با این بهانه که آبروی او در شرکت رفته است، مدام به من توهین می کرد. حتی شب ها بیدار می شد و به من ناسزا می گفت که چرا برادرت چنین رفتاری انجام داده است.
هر شب شکنجه روحی می شدم و ناسزاهای شوهرم را تحمل می کردم تا جایی که بالاخره دچار افسردگی شدم و در حالی که افکار خودکشی به سراغم آمده بود، به یکی از مراکز بهداشتی رفتم تا از روان شناس کمک بگیرم اما آن ها با اورژانس اجتماعی بهزیستی تماس گرفتند و مرا به جای معرفی به یک مرکز روان شناختی به بیمارستان روان پزشکی ابن سینا بردند!
خواهرانم که این موضوع را فهمیدند آرتین را آن قدر سرزنش کردند که او مجبور شد با رضایت کتبی مرا از بیمارستان ترخیص کند. پزشک بیمارستان روش زوج درمانی را برای آرامش من پیشنهاد کرده بود ولی همسرم همکاری نمی کرد تا این که چند روز قبل مشغول رسیدگی به درس های مدرسه دخترم بودم که ناگهان آرتین به همراه یک زن و مرد دیگر وارد خانه ام شدند و با بستن دست و پاهایم، مرا سوار خودرو کردند.
آن زن و مرد خود را مامور دولت معرفی می کردند ولی در بین راه مدام سیگار می کشیدند و آثار خودزنی با تیغ و چاقو روی دست هایشان بود. خیلی می ترسیدم ولی دم بر نمی آوردم. آن ها که همسرم را با نام کوچک خطاب می کردند مرا تا بیمارستان روان پزشکی بردند و سپس با «چشمک» همسرم مرا تنها گذاشتند.
آن شب آرتین مرا به بیمارستان برد و پزشک شیفت با طرح چند سوال و مشاهده پاسخ هایم به پرسش نامه گفت: او مشکل خاصی ندارد، فقط باید برای زوج درمانی بروید! وقتی به خانه بازگشتم، همسرم گفت آن دو نفر از دوستانش بودند که مدتی را هم در بیمارستان ابن سینا بستری شده اند و سپس ادعا کرد اگر مرا بستری می کردند او می توانست بدون پرداخت حق و حقوقم مرا به راحتی طلاق بدهد و... .
حالا هم از آن دو نفر و همسرم به اتهام آدم ربایی و حبس غیرقانونی شکایت دارم. گزارش روزنامه خراسان حاکی است، با صدور دستورات ویژه از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) تحقیقات گسترده پلیسی درباره ادعای این زن جوان توسط نیروهای تجسس آغاز شد.
منبع: تابناک
کلیدواژه: مهسا امینی آنفلوانزا موشک هایپرسونیک جام جهانی قطر آلودگی هوا تیم ملی فوتبال ایران آدم ربا مامور قلابی مهسا امینی آنفلوانزا موشک هایپرسونیک جام جهانی قطر آلودگی هوا تیم ملی فوتبال ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۲۵۷۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شوهرم را کشتم که خودم را نجات دهم | ضربه مرگبار کارد به قلب مرد جوان
به گزارش همشهری آنلاین، اردیبهشت سال گذشته زن جوانی به نام مریم هراسان از خانهاش خارج شد و در حالی که از قتل شوهرش خبر میداد از همسایهها کمک خواست. دقایقی بعد مأموران پلیس پاکدشت در محل حاضر شدند و پس از بررسیهای اولیه مشخص شد مرد ۴۲ سالهای به نام کریم با ضربه کارد به قلبش جان باخته است.
همسر مقتول پس از حضور در پلیس آگاهی به قتل همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ۴ سال پیش با کریم ازدواج کردم اما از همان روزهای اول زندگیمان به اختلاف خوردیم و مدام با هم دعوا میکردیم تا اینکه خانوادههایمان توصیه کردند بچهدار شویم تا اختلافهایمان حل شود. ۲ سال بعد صاحب فرزند شدیم. اما همسرم هر روز بداخلاقتر از قبل میشد و ما همیشه با هم درگیر بودیم. او سر هر موضوعی من را به باد کتک میگرفت. کار درست و حسابی نداشت و ما همیشه با مشکلات اقتصادی روبهرو بودیم.
وی درباره روز حادثه نیز گفت: صبح خواب بودم که همسرم با کتک بیدارم کرد و از من خواست بهسرعت برایش صبحانه آماده کنم. در حال درست کردن چای بودم که به دلیل مخارج نوزادمان با من دعوا کرد و گفت چرا بچه را از شیرخشک نمیگیری و چرا از پوشک استفاده میکنی؛ من پول خرید شیرخشک و پوشک ندارم.
متهم ادامه داد: بعد هم به من گفت باید گوشی تلفنم را به او بدهم تا آن را چک کند. وقتی من مخالفت کردم به جانم افتاد و کتکم زد. با دستانش گلویم را فشار داد بهطوری که چشمهایم سیاهی رفت. در حالی که برای نجاتم تقلا میکردم دستم به چاقویی خورد و آن را برداشتم و ضربهای به او زدم که روی زمین افتاد و غرق در خون شد.
در این میان پزشکیقانونی نیز در گزارشی علت مرگ را پارگی شریانهای قلب و خونریزی شدید داخلی اعلام کرد. با تکمیل تحقیقات و اعتراف صریح متهم، صحنه جرم بازسازی شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشتدر ابتدای این جلسه پدر و مادر مقتول از طرف خود و نوه خردسالشان درخواست قصاص کردند.
پدر کریم به قضات گفت: متهم برای تبرئه خودش دروغ گفته؛ پسرم هیچگاه او را کتک نزده بود. ما نمیدانیم واقعا چه اتفاقی افتاده و عروسمان چگونه با بیرحمی پسرمان را به قتل رسانده است، اما هرگز حاضر به مصالحه نیستیم و درخواست قصاص او را داریم.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و به قضات گفت: روز حادثه با شوک ضربههای کریم از خواب پریدم. بعد هم سر موضوعی با من درگیر شد و گلویم را گرفت. داشتم خفه میشدم و از آنجا که همسرم مرد تنومندی بود، نمیتوانستم خودم را از دستش نجات دهم و چشمهایم سیاهی رفت.
دستم را روی زمین میکشیدم که به یکباره دستم به کارد میوهخوری خورد و آن را جلوی سینهاش گرفتم تا بترسد و رهایم کند اما چاقو ناخواسته وارد قلبش شد. آنقدر شوکه شده بودم که نمیدانستم چه کار کنم تا به خودم آمدم از همسایهها کمک خواستم.
در ادامه قاضی از متهم پرسید شما چاقو را برای ترساندن همسرتان جلوی قفسه سینهاش گذاشتید یا برای دفاع از خودتان؟
متهم جواب داد: برای ترساندن همسرم. من چاقو را بین خودم و او قرار دادم تا گلویم را رها کند اما او قصد جانم را کرده بود.
با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
کد خبر 849554 منبع: ایران برچسبها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایران